سلاااااااااااااااااااااااااااااام

سلااااااااااااااااااااااااااااااام

چطورین؟؟؟؟؟امتحانات چطوره؟؟؟؟هه هه ما اینجا الودگی هوا خوردیم صدامون در نمیاد....

دوشنبه که رفتم مدرسه...دیدم همه صدا ها گرفته زور میزنن دو کلام میحرفن....

حالا خلاصه نشستیم همین طور خوشیم داریم به صدا همدیگه میخندیم....یه دفعه اون وسط یه پارازیت بلند میشه میگه ادبیات فارسی باید درس 10 و 11 هم میخوندیم...حالا چیزیم به امتحان نمونده...کل سالن رفت رو هوا همه داشتن میخوندن.......

هیییییییییییییییییی این روزای امتحانات اکثرا تا صبح بیدارم........هه هه الان میخواستم بخوابم ولی گفتم به مناسبت 2013 پارت جدید رو اپ کنم....شاد اون یکی هم اپیدم......خوب زیادی حرف زدم بفرمایین ادامه...

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام

من  دارم یه داستان جدید مینویسم

تو ضیحات پایینه هر کی میخواد تو داستان

باشه از بین شخصیاتای پایین یکی انتخاب کنه........

سلااااااااااااااااام

اخجون این پارت عروسی داریم.....

دیریریریریریری.....

لی لی لی لی لی لی....

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااا...

سلاااااااااااااام الان ساعت 4:30 صبحه....

مثلا داشتم دینی میخوندم......

خوب اینم پارت بعدی .....

(دوستان به قسمت صحنه های دونگهو داریم نزدیک میشیم اگه دیگه منو ندیدین بدونید مینا و رزی دخله منو اوردن)

هییییییییییی اخ جون پارت 40.....

الان صبح بیدش بنده در حال خوردن کیک بی بی هستم کل اعضا خانواده در خواب ناز هستن الان داره بارون شرشر میاد....دوستون دارم...

امضا:پپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپرنده

سلاااااااااااااااام هه هه امروز تولد دوست مامانم بود قرار شد داداشمم ببرن بعد اون گفت نمیاد اونم مث من متاد اینترنته....خلاصه بابام گفت اگه نیای حوصلت سر میره چون من اینترنت رو میبرم...اونم گفت نه....این پدر بنده انتنشو کند بعد خاموش کرد فقط انتنو برد...منم از سر بیکاری رفتم نشستم سر درسم...بعد همین طور که داشتم  فرمول میحلیدم قضیه رو بر خویش تجزیه تحلیل کردم تازه ایکیوم افتاد مدممون بدون سیم هم کار میکنه خلاصه روشن کردیم.....یوهاهاهاها چه کلاه گنده ای سر بابام گذاشتیم...

سلااااااااااااااااااااااااااام من الان  قاچاقی اومدم....

هه هه هه اگه بابام گیرم بیاره 1 ماه دیگه هم به محرومیتم اضافه میشه.....

خوب بفرمایید...

الان ساعت 6 صبحه و بنده قایمکی اومدم اگه نظر نذاشتین تا اخر دی خبری از داستان نیست

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام...

هه هه هه امروز ازمون ازمون پیشرفت تحصیلی گرفتن...مضنوی(ناظممون)خیلی شیک زنگ اول

 اومد گفت زنگ بعد ازمون دارید....حالا زنگ بعد معلمه برگه پاسخ نامه با دفترچه سوالا رو داده

بعد رفتن نشستن رو صندلیشون پاشونم اینداختن

خیلی شیک رو اون یکی پاشون...یه کتابم از کیفش دراورده داره میخونه حالا ما اون

سارا:ااااااااااااااااااااااااااای سوال 24 کدوم گزینس؟؟؟

رومینا:4....

باران:25 میشه 1.....

10 دقیقه بعد...:

با کمال پرویی جواب سوالارو از باهوشا کلاسمون

کرفتیم منو رومینا رو صندلیامون ایستادیم...داریم

جوابارو میگیم...

سارا:57 میشه 3....زدیییییییییییییییییین...؟؟؟!!!

این معلمه هم عین خیالش نیست....(معلم فیزیکمون بود)بعد بهش میگیم سوالات فیزیکم حل کن برامون میگه با هم حل کنید..بعد خیلی شیک از کلاس میره بیرون برگه ها هم هنوز دست ما هست....میریزیم رو همدیگه تا سوالا فیزیک و ریاضی هل کنیم...خلاصه ریاضی حل میشه..ولی

این فیزیکه اصلا جوابا در نمیومد  مخ کلاسمون مغزش سوت کشید.....بعدم همه رو که یه دور دیگه دوباره چکیدیم باهم(البته چون فیزیک حل نشد گزینه هاشو خالی گزاشتیم)معلم زبان فارسیمون میاد سر کلاس برگه ها رو میدیم دستش.....خلاصه فک کنم کلاسه ما کل وهم همه رتبه 1 تا3 رو بیاریم....

تازه زنگ اخرم که بچه ها رم کردن ریختن تو حیاط

کلا دینی زنگ اخرم تعطیل شد......

خوب بفرمایید ادامه.....

سسسسسسسلاااااااااااااااااااااااام.....

هه هه هه عکس چه طور بود از این عکسای عجق وجق

زیاد داشتم اما نمیدونم چرا فایلشو نمیخوند...

وگرنه بیشتر میخندیدین....

اهه اهه الان موهام شاخه...دیشب گلنار جان رو موهام

هنر نمایی کردن و موهاموسیخ کردن...یه قوطی تافت

کامل رو فک کنم خالی کرد...

خلاصه موهام نه شونه میشه...نه میخوابه......الانم

داداشم هی مسخرم میکنه....

خوب بفرمایید ادامه....

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.....

هه هه هه امروز دوستم اومده بود(گلنار)

خخخخخخخخخخخوب بفرماییید.....

سلام سارا هستم اینجا تهرانه ساعته

3 بامدادهI LOVE YOU U KISS

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام..

من امده ام.....

هه هه هه این پدر بنده نمیزاره یه روز

تا لنگ ظهر بخوابم...ارزو به دل موندم

هه هه هه حالا اگه بابام نباشه

زحمت بیدار کردنه منو شکیبا و گلنار

میکشن...

اصلا من شانس ندارم...

بفرمایید ادااااااااااااااااااامه:

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام

من اومدم با پارت جدید....

خدارو شکر امتحاناته فردا هم که به هم خورد.....

(هه هه هه از ساعت 4 تا 10 خواب بودم)

خلاصه ادبیات فارسی بعد از قرن ها درس هشتم رو

20 شدم...هه هه اول باورم نمیشد....

خوب بگذریم..بفرمایید ادامه...نظر یادتون نره...

تبریییییییییییییییییییییییییییییییییییییک

فردا و پس فردا تمامیییییییییییییییییییییییی

مدارسسسسسسسسسسسسسسسس

تعطیللللللللللللللللللللللللل هست....

هاهاهاهاها فردا امتحان زبان-مطالعات-عربی

داشتیم...هه هه هه هه این معلمه زبانه چقدر

الان اتیش میگیره...

خوب این پست به خیر از تبریک برای سوال

کردن هم هست...

هر چی میخواین از من بددونین بپرسین.....

(حداقل یه سوال بپرسین ضایع نشم)

سلاممممممممممممممممممم....

خوووووووووووووووووووفین......

سلامتینننننننننننننننننننننننننننن....

هه هه دیروز میخواستم 2 سمت بزارم اما

قسمت دوم رو نوشته بودم که لبتاب

خاموش شد....در اون لحظه صورتم دیدنی

بود....

خوب بفرمایید ادامه....

راستی..شیدا جونی اگه مشکلی نیست

شمارتو برام خصوصی بزار با هم در ارتباط

باشیم....

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام بر دوستان...

هی هی امروز خیلی کسل کننده بود ...همش سر کلاس

خواب بودم....خلاصه....تو ازمایشگاهم که نزدیک بود

تجزیه بشم...

هه هه زود برید ادامه....

سلااااااااااااااااااااام

هه هه زده به سرم به جا اینکه بخوابم اومدم پا اینترنت..

خوب بفرمایید ادامه...

اهه اهه اهه

اومدم اپارات رو قطع کنم اشتباهی داستانو بستم...

اهه اهه اهه کلی نوشته بودم....

سلااااااااااااااااااااام من دوباره اومدم با پارت بعدی...

هه هه داشتم منو تو نیگا میکردم نمیدونم کدوم برنامه

بود فقط درباره تکنولوژی میحرفید...بعد یه سایتو معرفی

کرد...من رفتم خیلی باهال بود ادرسشو میزارم شما هم

برید...:incredibox.com

خب برید ادامه...

هه هه سلام دوستای گلم......

خوفین؟خوشین؟

ههههههههههههی امروز این پدر بنده مگه گزاشت بخوابم....

نقشه کشیده بودم تا4 بعداز ظهر بخوابم اما نشد....

با اب پاشو و چماق افتاده به جونه منه بدبخت.....بعدم که بیدار

شدم دیدم داداشم زحمته صبحانه منم کشیده....و یه دعوایه

حسابی داشتیم...افتاده بودم به جونش...(به خدا حقش بود...

سوسکه رو به خوردش میدادم...)

بعدم خیلی به خودم زحمت دادم نشستم درسای ریاضیمو نوشتم..

شیدا جان  منو مینا خیلی ضایع شدیم...ولی ما پیش پیش

تبریک گفتیم و دیگه کیکش بمانند تا 6 تیر...

اااااااااااااااا دایی منم 1 تیر بیدش مامانمم 15تیر بیده....

خوب خیلی حرف زدم...زود برید ادامه....

سلام..هه هه من اومدم دوباره...

امروز زنگ اخر کتاب و گرفتم جلو صورتم

داشتم دلستر میخوردم(هه ته کلاس

میشینم)یدفعه معلمه میگه:سارا بخونه

هر چی تو دهنم بود با عرز شرمندگی

پاشید رو کتابم.....حالا بیا و درستش

کن معلمه هم از کلاس انداختم بیرون

بعد تو راهرو دارم ول میچرخم یدفعه...

در کلاس باز میشه باران و یاسی و

ملیکا میان بیرون....کلا امروز شاد 

بودم...راستی شیدا جان تولدت مبارک

(ببخشید دیر گفتم...داشتم نظرات

رزی رو میخوندم اونجا دیدم)

ادامه.....

نظر......

ادامه لطفا...

نظر یادتون

نره....